
امروز نگاهم افتاد به تقویم ، تقویمی که همیشه در عین سکوت بزرگترین حقیقت زندگی را فریاد میزند ... گذشت. امروز ۱۳ اسفند بود،زمان دوری نیست خیلی نمی گذرد،انگار همین دیروز بود که نوروز را به هم شاد باش می گفتیم حالا سال به پایانش نزدیک می شود،چقدر زود میگذرد... عمری که با ارزشترین سرمایه زندگی ماست. به خیلی از جاها تو زندگی نرسیده ام.ولی انگار روزها برای تموم کردن برگ های تقویم با هم مسابقه گذاشتند. کاش زمان متوقف می شد ، فرصت می خواهم تا نفس تازه کنم اما تیک تاک ساعت و هر طلوع و هر غروب که می گذرد مثل سنگی که نقش ماه را در برکه بهم میزند این خیال را نابود می کند...
نظرات شما عزیزان:
|